کد مطلب:77529 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

خطبه 045-گذرگاه دنیا











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«الحمدلله غیر مقنوط من رحمته و لا مخلو من نعمته و لا مایوس من مغفرته و لا مستنكف من عبادته.»

یعنی حقیقت و ماهیت حمد و سپاس مختص مر خداست، در حالتی كه نومید ساخته نشده از رحمت او چیزی و خالی گردانیده نشده از رحمت او چیزی و نومید ساخته نشده از ستر گناه او چیزی و استكبار ورزیده نشده از عبادت او چیزی و چون هیچ موجودی نومید از رحمت واسعه ی او نشده قوله تعالی: (و رحمتی وسعت كل شی ء).[1].

چه فیض عام و مشیت تامه و وجود مطلق او ادراك جمیع موجودات را كرده به فیض اقدس، پس ابتدا شد به شكر نعمت اولی وجود مطلق و نفس رحمانی كه مقدم بر جمیع نعماء و منشا جمیع عطایای الهی و اولی مرتبه ی ایجاب شكر است بر مخلوقات و بعد از آن اشتغال شد به شكر نعمت وجود مقید كه نیز هیچ موجودی خالی از او نیست و بعد از آن به شكر نعمت غفر و ستر ذنوب نقایص امكانی، به كمال مرحمت ربانی، در اولی و عاقبت و دنیا و آخرت و بعد از آن به شكر نعمت عدم استكبار از عبادت و طاعت جبلی او، به سبب افاضه ی نعمت معرفت در غریزه و فطرت هر موجودی كه غایت قصوای اصل ایجاد است. قوله تعالی: (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون)[2] یعنی لیعرفون. چنانكه تفسیر شده قوله تعالی: (و ان من شی ء الا یسبح

[صفحه 311]

بحمده)[3] و تسبیح فرع شعور و معرفت است.

«الذی لا تبرح منه رحمه و لا تفقد له نعمه.»

یعنی آن خدائی كه زایل نشود از او رحمت بر كسی و اعدام نیابد مر او را نعمت به احدی، یعنی سبب زوال رحمت و عدم نعمت از برای او نیست و آنی منع رحمت از رحمان مطلق و قطع جود از جواد مطلق نشود. و آنا فانا سحاب رحمت او متقاطر و طبق نعمت او متواتر است، پس ادای شكر او بیرون از طاقت بشر است «لا احصی ثناء علیك».

«و الدنیا دار منی لها الفناء و لاهلها منها الجلاء»

یعنی دنیا سرایی است كه مقدر شده از برای او فناء و نیستی، به حسب طبیعت متقضیه ی متغیره و از برای اهل او است جلا و بیرون رفتن از وطن دنیا به حسب احوالات متفننه ی متبدله.

«و هی حلوه خضره»

یعنی این دنیا در مذاق اهلش شیرین است و در نظر مردمش سبز و خرم است.

«و قد عجلت للطالب و التبست بقلب الناظر.»

یعنی تعجیل كرده شده دنیا از برای طالب و زود رسانیده شده به او به آسانی و مشتبه شد در دل ناظر به سبزه و طراوت او و این دو چیز سبب غفلت و فریب او شده كه قصد اقامت در آن كرده طالب او و گمان كرده كه دار اقامت و بقاست و حال آنكه تعجیل دنیا دلیل بر فنا است نه بقا.

«فارتحلوا منها[4] باحسن ما بحضرتكم من الزاد و لا تسالوا فیها فوق الكفاف و لا تطلبوا منها اكثر من البلاغ.»

[صفحه 312]

یعنی پس كوچ كنید از دنیا و قطع علاقه از او كرده باشید در حالتی كه مصاحب باشید به بهتر چیزی كه در حضرت شما و حاضر است از برای شما از زاد و توشه ی راه از ملكات و افعال حسنه و طلب و درخواست نكنید در دنیا زاید بر كفاف موونت را و نخواهید از دنیا بیشتر از منزل رساندن را.

[صفحه 313]


صفحه 311، 312، 313.








    1. الاعراف / 156.
    2. الذاریات / 56.
    3. الاسراء / 44.
    4. در هر سه نسخه «عنها» است، ولی در دیگر نسخه های نهج: منها.